بابام: محدثه حالش خوبه؟

خواهرم: آره، امروز باهاش حرف زدم. خوبه چرا؟ چی شده؟

بابام: نه،حال روحیش منظورم اینه که از خوابگاه اومده بیرون، خونه داره، دیگه خوبه؟ اذیت نمیشه؟

خواهرم: آره بابا، خیلی خوبه خیالتون راحت.

 

من: کاشکی انقد باهات صمیمی بودم که میتونستم بگم دمت گرم که انقد هوامو داری و با اینکه من هیچی نمیگم، خودت همه چی رو میدونی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها